حالت تاریک
  • شنبه, 1403/07/14 شمسی | 2024/10/05 میلادی
یادداشت اختصاصی «صبح فردیس»؛

«بانوی‌سربداران» کتابی که از اصالت بانوی ایرانی می‌گوید

«بانوی‌سربداران» کتابی که از اصالت بانوی ایرانی می‌گوید

آناهیتا نجفی، منتقد کتاب طی یادداشتی نوشت: «بانوی سربداران» رمانی تاریخی است که داستانی زنی با اصالت ایرانی به نام آزاده را روایت می‌کند که چوبه دار را به تسلیم شدن ترجیح می‌دهد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «صبح فردیس»؛ آناهیتا نجفی، منتقد کتاب طی یادداشتی نوشت: بانوی سربداران رمانی تاریخی از حمزه سردادور است.

مرحوم سردادور که از پاورقی‌نویسان قدیمی ایرانی است، رمان‌های تاریخی فراوانی را از خود به یادگار گذاشته است. تکرار و تعدد چاپ این کتاب‌ها که در دهه اخیر بوده‌اند، مشخصه نفوذ و محبوبیت این کتاب و نویسنده آن‌ها است.

داستان این رمان از ماجرای تاریخی سربداران است که تلخ و شیرین و سراسر پر از جذابیت است که با ذهن توانمند نویسنده رشد کرده و مخاطب را وادار به خواندن می‌‎کند. داستان این کتاب با تصویر کلیشه‌ای از سربداران کمی متفاوت است و به طریقی یک زن را بنیان‌گذار این خاندان و دودمان می‌داند و این اتفاق را با غروری وصف ناشدنی در می‌آمیزد. زنی با اصالت ایرانی به نام آزاده که چوبه دار را به تسلیم شدن ترجیح می‌دهد.

بخشی از کتاب بانوی سر بداران: « فاخته پس از مرگ عبدالرّزاق جامه سیاه پوشید، غالبا چه از روى تأثر و تالّم و چه براى خودنمایى و تظاهر اشک مى‌ریخت و چنین وانمود مى‌کرد که پس از مرگ شوهر پهلوان از دنیا و مافى‌ها بیزار شده و آرزویى جز این ندارد که هر چه زودتر در آن دنیا به شوهر عزیز ملحق شود. مخصوصاً هر موقع که به حضور مادر داغدیده عبدالرّزاق مى‌رسید، زبان مى‌گرفت و گریه را سر مى‌داد و آرزوى مرگ مى‌کرد. با این حال روز سومّ حرکت مسعود بود که با آزاده خلوت کرد، مقدّمه چید مبنى بر این که کار سربداران پا در هواست و فرمانروایى آن قوامى ندارد و به مویى بسته است، دیروز عبدالرّزاق به دست برادرش‌امیر مسعود کشته شد و ممکن است یکى هم «خداى نکرده» مسعود را از پا درآورد و یا مسعود در جنگ کشته شود و خود پیداست که در این صورت چه سرنوشتى در انتظار هر دو خواهر خواهد بود. هر دو را اگر اسیر و کنیز نکنند، با یک دست جامه که دربردارند از قصر بیرون خواهند کرد. بنابراین آزاده که فعلاً همه کاره قصر‌امیر است باید تا زود است فکرى به حال خود و خواهرش بکند. خلاصه اکنون که کلیدهاى خزائن عبدالرّزاق به دست آزاده افتاده خوب است در موقع مناسبى دور از نظر این و آن درهاى خزائن را باز کنند و از نقدینه و جواهرات و سایر نفایسى که در خزانه بى‌صاحب افتاده هر کدام سهمى برگیرند تا آتیه خود را تأمین کنند.

منطق فاخته از نظر مال‌اندیشى درست و محکم بود، ولى آزاده کسى نبود که به مسعود عزیزش خیانت کند. آزاده نگاه ملامت‌بارى به روى خواهر نمود و گفت: مسعود مرا‌امین دانسته و محافظت خزانه را برعهده من واگذاشته، دور از انصاف است که به مسعود خیانت کنم. فاخته برآشفت و گفت: تو اختیار خود دارى، ولى من هم که زن عبدالرّزاق بودم حق دارم ارثیه خود را از میراث او مطالبه کنم. خودت نمى‌خواهى، چیزى برندار، ولى سهمیه مرا بده. آزاده جواب داد که وارث عبدالرّزاق برادرش مسعود است و باید از او مطالبه کنى. گفتگو به درازا کشید. »

از ویژگی‌های این کتاب می‌توان گفت، به گونه‌ای است که اگر چند صفحه از آن را مطالعه کنید بدون شک تا کتاب و داستان را به پایان نرسانید آن را زمین نمی‌گذارید.

الهه ملاحسینی – صبح فردیس

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از