«صبح فردیس» گزارش میدهد؛
بازنده؛ در جستجوی اصالت درون قالب اقتباس
آنچه که در سریال «بازنده» به چشم میآید، انتخابهای جسورانه در نحوه بومیسازی و تغییراتی است که در برخی از عناصر اصلی داستان رمان ایجاد شده است.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «صبح فردیس»؛ «بازنده» به کارگردانیامین حسینپور، یکی از جدیدترین مجموعههای نمایش خانگی است که از فیلیمو منتشر شده و توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده است. این سریال با اقتباسی از رمان جنایی و معمایی «زن همسایه» نوشته شاری لاپنا، تلاش میکند فضایی دلهرهآور و پرتعلیق خلق کند.
امین حسینپور، با هوشمندی، «زن همسایه» را که از آثار برگزیده سال ۲۰۱۶ محسوب میشود، به عنوان استخوانبندی اثر خود برگزیده و سعی کرده است بر پایه آن، روایت سینمایی خود را شکل دهد. حال، پس از پخش دو قسمت نخست این مجموعه، فرصتی مناسب است تا نگاهی دقیقتر و تخصصی به این اثر داشته باشیم و میزان موفقیت آن را در برآوردن انتظارات تماشاچیان و تحلیلگران بررسی کنیم.
یکی از نکات قابل توجه در بررسی اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی، میزان وفاداری سازنده به متن اصلی و همچنین چگونگی سازگاری با ذائقه و ویژگیهای بومی مخاطبان است. «بازنده» در حالی به سراغ اقتباس از رمانی میرود که ساختاری غربی دارد و این انتخاب از همان ابتدا سؤالهایی درباره چگونگی بومیسازی و اجرای آن در فضای ایران به وجود میآورد.
رمان «زن همسایه» اثری است که درونمایهی تردید، ترس و دلهره را در قلب روایتی خانوادگی مطرح میکند. لاپنا با نگاهی تیزبینانه به زوایای تاریک روابط همسایگان و شکافهای انسانی در لحظات بحرانی پرداخته و تعلیقهای روانشناختی را به خوبی در داستان خود پرورش داده است. اما آیا حسینپور توانسته است این حس را در سریال خود به تصویر بکشد؟ پخش دو قسمت نخست «بازنده» نشان میدهد که حسینپور تا حد زیادی موفق شده است فضای داستانی را که رمان به آن نیاز دارد، به درستی منتقل کند.
کارگردانی دقیق، انتخاب لوکیشنهای مناسب و نورپردازیای که بهطور خاص در خلق فضاهای تاریک و سرد نقش دارد، به تعلیق و تنشهای داستان کمک شایانی کرده است. اما آنچه سریال را تا اینجا متمایز میکند، تواناییاش در خلق یک ریتم متناسب با ذائقه مخاطب ایرانی است. روایت آرام و روان داستان همراه با موسیقی متن که نقش بسزایی در تقویت حس اضطراب دارد، بیننده را به درون دنیایی پر از رازها و اسرار کشانده و او را درگیر میکند.
با این حال، آنچه که در سریال «بازنده» به چشم میآید، انتخابهای جسورانه در نحوه بومیسازی و تغییراتی است که در برخی از عناصر اصلی داستان رمان ایجاد شده است. حسینپور در تلاش بوده است تا این اقتباس را به گونهای ارائه دهد که مخاطب ایرانی با آن احساس نزدیکی بیشتری کند. در این راستا، برخی شخصیتها و موقعیتها دچار تغییرات ظاهری و محتوایی شدهاند. این تغییرات از یک سو میتوانند به تقویت جذابیت سریال کمک کنند، چرا که مخاطب همواره به دنبال مشاهده چیزی جدید و متفاوت است، اما از سوی دیگر، ممکن است برخی از طرفداران آثار اصلی را از خود دور کند. اینجا جایی است که کارگردان باید میان وفاداری به اصل داستان و جذب مخاطب جدید، تعادل برقرار کند؛ تعادلی که در دو قسمت نخست «بازنده» تا حد زیادی حفظ شده است.
از منظر بازیگری، سریال «بازنده» ترکیبی از بازیگران باتجربه و جوان را در اختیار دارد. این ترکیب موفق شده است با هماهنگی خوبی در اجراها، شخصیتها را به درستی معرفی کند. شخصیتهای اصلی، از جمله همسایگانی که در مرکز داستان قرار دارند، با چالشهای عاطفی و روانی جدی مواجهاند. بازیگرانی که در نقش این شخصیتها ظاهر شدهاند، توانستهاند این پیچیدگیها را به خوبی منتقل کنند. با این حال، باید دید که در قسمتهای آینده، آیا بازیگران میتوانند همچنان این سطح از تأثیرگذاری را حفظ کنند و عمق بیشتری به نقشهای خود ببخشند یا خیر.
در کنار بازیگری و کارگردانی، یکی از نقاط قوت اصلی سریال «بازنده» استفاده هوشمندانه از فضاهای بصری و نورپردازی است. محیطهای تیره و سرد و استفاده از نورهای خفیف و سایهها، حس ترس و عدم اطمینان را تقویت کرده و بیننده را همواره در وضعیت نامعلومی قرار میدهد. در حقیقت، فضاهای بصری به عنوان یک عنصر مهم در شکلگیری حس تعلیق و دلهره در این سریال ایفای نقش میکنند و یکی از عواملی است که به موفقیت آن کمک کرده است. اما در کنار این نقاط قوت، «بازنده» با چالشهایی نیز مواجه است.
اولین نکتهای که در نقد این سریال باید به آن اشاره کرد، این است که در دو قسمت نخست، برخی از جزئیات داستانی که در رمان بهطور گستردهتری پرداخته شدهاند، در سریال به صورت سطحیتر به تصویر کشیده شدهاند. البته، این مسأله شاید به دلیل محدودیتهای زمانی و قالب روایی سریال باشد، اما عدم توجه به این جزئیات میتواند منجر به کاهش عمق داستان و در نهایت، تأثیرگذاری کمتر بر مخاطب شود. همچنین، به نظر میرسد که برخی از شخصیتها نیازمند پرداخت بیشتری هستند تا از حالت کلیشهای خارج شوند و به پیچیدگی و جذابیت بیشتری دست یابند.
نکتهی دیگری که ممکن است در قسمتهای بعدی به چالش جدیتری بدل شود، تکرار برخی از الگوهای روایی است که در آثار مشابه نمایش خانگی دیدهایم. برای موفقیت «بازنده»، لازم است که سریال بتواند از این الگوهای تکراری فاصله بگیرد و با ارائه خردهداستانهای نو و شخصیتپردازیهای متفاوت، مخاطب را همچنان جذب خود نگه دارد. تا اینجا، سریال موفق به این امر بوده است، اما حفظ این کیفیت در قسمتهای بعدی یک چالش اساسی خواهد بود.
بهطور کلی، سریال «بازنده» با شروعیامیدوارکننده و فضایی تعلیقآمیز، توانسته است توجهها را به خود جلب کند. اگرچه هنوز زود است که به طور قطعی درباره موفقیت نهایی آن قضاوت کنیم، اما به نظر میرسدامین حسینپور با استفاده از یک اثر موفق جهانی و اقتباسی هوشمندانه، قدمی محکم در عرصه نمایش خانگی برداشته است. از حالا باید منتظر بود و دید که آیا این اقتباس میتواند به یک موفقیت بلندمدت تبدیل شود یا خیر.
مهدیه سادات نقیبی – الهه ملاحسینی – صبح فردیس
انتهای خبر/