«صبح فردیس» گزارش میدهد؛
شاعرالبرزی با مجموعه شعر «غزهتنها نیست» صدایمقاومت شد

منصوره قلندری، شاعر متعهد و انقلابی البرزی، تازهترین مجموعه اشعار خود را با عنوان «غزه تنها نیست» در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و مقاومت غزه سروده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی مایگاه خبری تحلیلی «صبح فردیس»، منصوره قلندری، شاعر متعهد و انقلابی البرزی، تازهترین مجموعه اشعار خود را با عنوان «غزه تنها نیست» در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و مقاومت غزه سروده است.
این مجموعه، شامل سرودههایی عمیق، احساسی و حماسی است که با زبان شعر، فریاد مظلومیت مردم بیدفاع غزه و جنایات رژیم صهیونیستی را به تصویر میکشد و در عین حال با محوریتامید، وحدت وایستادگی، نشان میدهد که غزه در دلهای آزادگان جهان تنها نمانده است.
قلندری در این اشعار، با بهرهگیری از ترکیبهای بدیع ادبی و تصاویر قدرتمند، همدلی ملت ایران و مسلمانان جهان را با مردم فلسطین بازتاب داده و شعر را به ابزاری برای بیان حقیقت و بیداری تبدیل کرده است.
این مجموعه، شامل سرودههایی عمیق، احساسی و حماسی است که با زبان شعر، فریاد مظلومیت مردم بیدفاع غزه و جنایات رژیم صهیونیستی را به تصویر میکشد و در عین حال با محوریتامید، وحدت وایستادگی، نشان میدهد که غزه در دلهای آزادگان جهان تنها نمانده است.
قلندری در این اشعار، با بهرهگیری از ترکیبهای بدیع ادبی و تصاویر قدرتمند، همدلی ملت ایران و مسلمانان جهان را با مردم فلسطین بازتاب داده و شعر را به ابزاری برای بیان حقیقت و بیداری تبدیل کرده است.
شعر اول:
در بخشی از یکی از این اشعار آمده است:
این روزها تاریخ را تکرار کردند
«کربُبلا» شــــد «غزه» و انکار کردند
در کوچهها آتش به درها شد فراوان
مادر به مادر کشته شد، از مکر گرگان
هم «حرمله» آمد به میدان، هم «عمر»ها
پهلو شکستند و بریده گشت سرها
درد «علی» و «شیعیان» پایان ندارد؟
این نسل کودک میکشد، ایمان ندارد!
این بغض پایانی ندارد گویی انگار
این درد کاریتر شده از میخ و مسمار
نسل کثیف کافران، این قاتلانند
فرزند نا مشروع کافر زادگانند
هیهاتگر «تشخیص»مان بر حق نباشد
یا راهمان از قاتلان منشق نباشد
عالم بداند «فاطمه» یک ماه دارد
آن کوچه و آن خانه یک «خونخواه» دارد
بی دین شدید و لااقل آزاده باشید
چیزی نمانده تا «فرج»، آماده باشید
آید صدای پای «مهدی» زیر باران
آخر رسیده غیبتش آن شاه مردان
شعر دوم:
میان رد خاک و خون
هنوز ردّ خنده است
بخار کرده آینه
هنوز غزه زنده است
نفس نفس زند ولی
هنوز سینه میتپد
هنوز غزه غزه است
و شب سپیده میشود
«امید» هست و چشم هم
«شهید» هست و شهر هم
گلوله هست و بمب هم
و رنجهای دهر هم
نه «آب» هست و نه غذا
نه اندکی سکوت شب
نه حامیان مدعی
نه رحم و غیرت عرب
ولی خدا همیشه هست
و ناصر است «حق» از او
مقاوم است «غزه» چون
صدا نمیزند جز او
شعر سوم:
چه لالهزار بزرگی
به وسعت غزه
به وسعت غزه
و گورهای گروهی
به وسعت غزه
به وسعت غزه
نمیشود که دگر گفت
شهر بر غزه
شهر بر غزه
وسیعتر شده از دشت کربلا غزه
زنید سر در این شهر
مشهد الشهدا
خداست شاهد آنچه
گذشته بر غزه
انتهای خبر/
خداست شاهد آنچه
گذشته بر غزه
انتهای خبر/
توسط
الهه ملاحسینی